موضوعات وبسایت : دانلود جزوه

نکات مهم درس عربی پیش دانشگاهی

نویسنده : نادر | زمان انتشار : 25 دی 1399 ساعت 20:18

عربي 1و2 ، دوره پيش دانشگاهي رشته علوم انساني

خلاصه مطلب :
كتاب عربي 1و2 ، كتابي است كه براي رشته علوم انساني تأليف گرديده، به همين دليل متون آن بيشتر متون عربي است. آنچه كه به عنوان قواعد در اين كتاب به دانش آموزان آموخته مي شود، مكمل آموخته هاي سال هاي قبل آنان است. از سوي ديگر مطالب به گونه اي انتخاب گرديده كه با علائق دانش آموزان مطابقت داشته و معلمان را ياري مي دهد تا اين مطالب را به صورت محتوايي و عمقي به دانش آموزان تفهيم نمايند و از حفظ آنها بپرهيزند.
در كتاب عربي 1و2 ويژه علوم انساني دانش آموزان با قواعدي چون اقسام كلمه، جامد، مشتق، اسم معرف و نكره، معرب و مبني ، اعراب فعل مضارع، جمله اسميه و جمله فعليه، نواسخ، مفعول، حال و تمييز مستثني، منادي، فعل مضاعف و مهموز و سرانجام اسلوب و روش هاي جهد آشنا مي شوند.
در اين كتاب همچنين تنوع و تعدد تمرينات بسيار است. تمرينهايي كه فراگيران با پاسخگويي به آنها قواعد و لغات و مباحث مختلف را به خوبي درك كرده و مي آموزند. اميد است دانش آموزان بتوانند با ياري معلمان كوشاي خود و با دقت و پشتكار خويش در امر يادگيري و فهم اين زبان ارزشمند و همچنين حضور مثبت و مؤثر در امتحانات مربوطه بردارند.

  قواعد درس اول ، اقسام كلمه :
كلمات در عربي به سه دسته تقسيم مي شوند :

الف) اسم
ب) فعل
ج) حرف
الف) اسم، اسم آن است كه به معنايي دلالت مي كند( بدون داشتن زمان) مانند : تعليم، عالم ، معلّم  

  اقسام اسم :

1. مذكر يا مؤنث
2. جامد يا مشتق
3. معرفه يا نكره
4. معرب يا مبني

برخي از نشانه هاي مخصوص اسم عبارتند از :


1 – مجرور بودن، بالمُعلّم ( مجرور به حرف جر) ، كتابُ العالَم ( مجرور به مضاف اليه)
2 – تنوين : معلّم ( يك اسم همزمان نمي تواند از تنوين و «ال» برخوردار باشد)
3 – اضافه ( مضاف قرار گرفتن) درس المعلّم
4 – پذيرفتن «ال» المعلّم الكتاب
5 – منادي شدن : يا تلميذُ ، يا اللهُ
منادي / منادي
فعل : فعل آن است كه به معنايي دلالت مي كند و به زمان نياز دارد. مانند : نصَرَ ، يَفْرحُ (مضارع)، اُكتُبْ (امر حاضر)  

  برخي از نشانه هاي فعل عبارتند از :

1 – داشتن ضمير «ت» مانند « نصَرْتَ ، نَصرْتُما ، نَصَرْتُمْ .
2 – داشتن ضمير تاء ساكن «تْ» مانند : نَصَرتْ ، ضرَبَتْ
3 – داشتن ضمير «ي» مانند : اُنْصُري ، تَنْصرينَ
4 – داشتن نون تأكيد خفيفه (نْ) يا ثقيله ( نّ)‌: مانند : يَنْصُرَنْ ( نون تأكيد خفيفه) ، يَنْصُرَنَّ : ( نون تأكيد ثقيله)
حرف :‌حرف آن است كه معني مستقلي ندارد و زمان هم ندارد مانند : في ، ب ِ ، الي و ....
اقسام اسم از نظر تعداد :
مثني : اسم مفرد با افزودن الف و نون (انِ) در حالت رفع و ياء نون (يْنِ) در حالت نصب و جرّ به مثني تبديل مي شود، مانند : جاءَ المعلمان (حالت رفع)
رَأيْتُ المعلّمَيْنِ ( حالت نصب) سلّمْتُ علي المعلّميْن‌ِ
مفعول به و منصوب (مجرور به حرف جر( حالت جر)
اقسام جمع : اسم هاي جمع به سه دسته تقسيم مي شوند :
الف) جمع مذكر سالم
ب) جمع مؤنث سالم
ج) جمع مكسر
جمع مذكر سالم : اسم مفرد در حالت رفع با واو و نون مفتوح (ونَ) و در حالت نصب و جربا ياء نون مفتوح (ينَ) جمع بسته مي شود، مانند :
جاءَ المعلَمونَ ( فاعل و مرفوع)
رأَيْتُ المعلّمينَ ( مفعول به و منصوب)
سلّمْتُ علي المعلّمينَ ( مجرور به حرف جر)  

  نكته ها :

1 – جمع مذكر سالم مخصوص اسم هاي علَم ( خاص) مذكر عاقل وصفات آنهاست :
مانند : محمود (اسم) ، عالم (صفت) ، عالم (صفت) كه جمع آنها مي شود :
محمدونَ و محمدينَ – عالمونَ و عالمينَ
2 – برخي از كلمات وجود دارند كه در مفرد آن ها شرط هاي جمع مذكر سالم وجود ندارد و به آن ها «ملحقات» جمع مذكر سالم مي گويند، مانند : عالمون ( چون مفردش در عالم عَلَم مذكر عاقل نيست) علّيونَ ( مفردش «علّي» علَم مذكر عاقل نيست). أولو(مفرد ندارد)، أرْضُونَ (جمع ارض كه مؤنث معنوي است)، أهلونَ (جمع أهل ، غير علَم است) ، بَنونَ (جمع اين غيرعَلَم است) عشرون تا تسعس كه اسم هاي عَلَم مذكر نيستند.
ب) جمع مؤنث سالم :
اين جمع با افزودن«ات» به آخر اسم مفرد ساخته مي شود، مانند : المعلّمات ، اطّلاعات ، حالت رفع اين اسم ها با ضمه و حالت نصب و جرشان با كسره مي باشد. مانند :
جاءَت المعلّماتُ ( فاعل و مرفوع)
رأيتُ المعلّماتِ (مفعول به و منصوب با اعراب فرعي «كسره»)
سلّمتُ علي المعلّماتِ (مجرور به حرف جر با كسره)
نكته : شرط مفرد جمع هاي مؤنث سالم آن است كه از اسم هاي عَلَم مؤنث باشند. مانند : مريم ، فاطمة ، يا اينكه داراي تاء تأنيث باشند. مانند : معلّمة ، تلميذة ، يا مصدري باشند كه بيش از سه حرف داشته باشند. مانند ‌: الامتحان ، التوجّه ، يا اينكه مفرد آن ها اسم غيرعربي باشند مانند: تليفون = تليفونات ( تلفزيون = تلفزيونات (ريال = ريالات / تومان = تومانات )  

  جمع مكسر :

براي اين جمع و ساخت آن قاعده ي خاصي وجود ندارد بلكه بر وزنهاي مختلفي مي‌ آيد، برخي از وزن هاي مهم جمع مكسر عبارتند از :
 انصار!افعال
 جبال!فعال
 أعزّاء!افْعلاء
 نُجَلاء كلماتي!فعلاء  مانند ابيات، اصوات، اوقات، اموات ... جمع مكسرند، به جمع مؤنث سالم زيرا اگر «ت» آنها حذف شود، كلمه بي معني مي گردد.
انواع اسم از نظر جنس‌: اسم از نظر جنس يا مؤنث است يا مذكر.  

  اسم مؤنث سه نشانه دارد :

الف) تاء گرد (تأنيث) مانند : العاقلة ، المؤمنه
ب) الف مقصوره (ي – ا) مانند: بُشري ، موسي ، عصا
ج) الف ممدوده (اء) مانند : صحراء ، خضراء  

  اقسام اسم مؤنث :

اسم هاي مؤنث به دو دسته تقسيم مي شوند حقيقي و مجازي و هر كدام از آنها به مؤنث لفظي و معنوي تقسيم مي شوند.
مؤنث حقيقي : آن است كه برخي ماده انسان يا حيوان يا صفت آنها، دلالت مي كند مانند : نسبت ، امّ ، دجاجة ، مؤمنة
ب) مؤنث مجازي : بر غير انسان يا حيوان ماده دلالت مي كند و با آن ماننداسم مؤنث رفتار مي شود ( قواعد مؤنث حقيقي براي آن بكار مي رود)
مانند : دار (خانه) ، شمس ، مزرعه، ارض و ...
ج) مؤنث لفظي : آن است كه برجنس مذكر دلالت مي كند ولي نشانه ي مؤنث را دارد.
مانند: طلحه ،معاويه ، زكرياء
د) مؤنث معنوي:آن است كه بر جنس مؤنث دلالت مي كند و با آن مانند اسم مؤنث رفتار مي شود. ولي نشانه ي مؤنث ندارد، مانند :‌زينب ، مريم ، مُني و ...
نكته : اسم هاي مؤنث در حالت هاي زير «معنوي» هستند:
1 – اسم هاي علَم (خاص) مؤنث: مريم ، مُني، بتول و....
2 - اسم هاي مخصوص مؤنث :‌اُمّ ، بنت،اُخْت و .............
3 – اسم كشورها و شهرها :‌ايران ، عراق، مشهد، بغداد و ...
4 – اغلب رسم هاي اعضاي زوج بدن انسان :‌عين (چشم) ، يَد (دست)، كتف (دوش با شانه) ، رجْل (پا)، اُذن (گوش) و ...
5 – برخي از كلمات سماعي‌: ارض، شمس، داد، نار ، نفس، حرب، بئر، سماء ، جهنم، اصبع و .......  

  موارد وجوب تأنيث فعل :

1 – در موارد زير واجب است كه فعل به صورت مؤنث همراه فاعل بيايد.
2- وقتي فاعل مؤنث حقيقي باشد و بلافاصله بعد از فعل بيايد مثل : نَجَحَتِ التّلميذةُ
3 – وقتي فاعل ضميري باشد كه مرجع آن اسم مؤنث حقيقي باشد . مثل : التلميذة نَجَحَتْ (فاعل فعل ضمير مستتر «هي» است كه مرجع آن «الشّمس» مؤنث مجازي است)  

  قواعد درس دوم : جامد و مشتق

الجامد – المشتق
اسم جامد: اسمي است كه از كلمه ي ديگري گرفته نشده باشد.
مانند :‌القلم ، البيت
اسم مشتق : كلمه اي است كه از كلمه ي ديگري گرفته شده باشد. مانند : يذهبُ ،الاستخراج ، المعلم، و اسم مشتق در اصطلاح آن است كه داراي معناي وصفي بوده و ريشه ي فعلي داشته باشد. مانند : عالم، عليم.  

  اسم جامد :

الف)مصدري : تمام مصدرها، ثلاثي مزيد و مجرد ، رباعي مجرد و مزيد ، جامد مصدري اند و جامد مصدري يعني امكان ساختن اسم مشتق از آن وجود داشته باشد. مانند :‌علم (عالم) ، اجتهاد(مجتهد) ، نصر (ناصر)
ب) غيرمصدري : جامد غيرمصدري آن است كه امكان ساختن اسم مشتق از آن وجود ندارد، مانند :البيت ، الدّار ، القَلَم .  

  انواع اسم هاي مشتق :

1 – اسم فاعل : ناصر ، ضارب (ثلاثي مجرد) ، معلّم ، مجتهد( ثلاثي مزيد)

2 – اسم مفعول :منصور، مضروب (ثلاثي مجرد) ، مُرْسل ، مؤدّب ( ثلاثي مزيد)

3 – اسم مكان :مسْجد، مَعْبد، مشْهد


4 – اسم زمان : مغْرب، موْعد، مشرق
5 – صفت مشبهه :‌وزن هاي مختلفي دارد مانند : فَعَل (حَسَن) ، فعيل (كريم)، فَعلان (كسلان) ، فَعل (عذْب)
6 – اسم مبالغه : وزن هاي مختلفي دارد. فعّال (جبّار) ، فعيل ( صدّيق) ، فَعِل (مظنِ)، فَعول (رؤف)
7 – اسم تفضيل : در مذكر بر وزن «أفْعل» اكبر و در مؤنث بر وزن «فُعْلي» (كبري) مي آيد.
8 – اسم آلت : برسه وزن مي آيد، مفْعل، مفْعلة ، مفْعال : مبْرد (سوهان) ، مكْنستة (جارو) ، مفتاح (كليد)  

  نكته ها :

1 . هر اسم فاعل يا مفعولي كه معناي آن بر ثبات و پايداري و دوام دلالت كند ف صفت مشبهه است مانند : «مالك يوم الدين» «المؤمِنُ ماهِرُ القلب و محمود العَمَل»
2 . صفت مشبهه اگر بر رنگ و عيب دلالت كند در مذكر بر وزن «اَفْعل» و در مؤنث بر وزن «فعلاء» نمي آيد مانند :
!رنگ  اَحْمَر(سرخ) أبيَض – بيْضاء (سفيد)
 عرْجاء (لنگ) أَعْوج –! اَعْرجْ !عيب  عوجاء (كج)
3 – شرط اسم تفضيل آن است كه از فعل ثلاثي مجرد معلومي باشد كه بر رنگ و عيب دلالت نكند . مانند :
اَعْلَمْ (داناتر)
أَفْضَل ( فاضل تر)
وقتي كه يكي از شرايط را نداشته باشد مصدر منصوب به آن به عنوان تمييز بعد از «شدّ» و «اكثر» و مانند آنها مي آيد.
مصدر منصوبي كه بعد از اسم هاي تفضيل بيايد ، معمولاً تمييز است مانند :
 او مجتهدتر!هُوَ اَشّدُّ اجتهاداً  است
 اين سياه تر است.!هذا اكثَر سَوادأ
 مريضي تو!اَنْتَ اقلَّ مَرَضاً  كمتر است.

  4 – براي تجزيه و تركيب ( طبق قواعدي كه تاكنون خوانده ايم)

في ازْياد العلْم ارغام العدي / و جمال العلم اصلاح العمل
زيادي دانش خواري دشمنان در پي مي دارد / و كردار نيك، زينت دانش است

الكلمة

التّحليل الصّرفي

الاعراب

في ازدياد

حرف – عامل جر، مبني علي السكون
اسم مفرد – مذر – معرّف بالاضافة – معرب – جامد – مصدري – منصرف – صحيح الاخر
 

مجرور به حرف جر«في ازدياد»

ال

حرف تعريف – غيرعامل – مبني علي السكون

____

علم

اسم- مفرد- مذكر- معرب بال - معرب – جامد مصدري – منصرف صحيح الاخر

مضاف اليه و مجرور

ارغام

اسم – مفرد – مذكر – جامد مصدري – معرف بالاضافة – معرب – منصرف – صحيح الاخر

مبتدا مؤخر و مرفوع

ال

كما مر

____

عدي

اسم- جمع مكسر (مفرده «عدو» و «هم مذكر» مشتق و صفة مشبهة – معرب – معرف بال – منصرف – مقصور

____

و

حرف عطف – غيرعامل – مبني علي الفتح

___

جمال

اسم – مفرد- مذكر – جامد مصدري – معرف بالاضافة – معرب – منصرف – صحيح الاخر

مبتدا و مرفوع و الجملة اسمية

ال

كما مرّ

____

علم

كما

اصلاح

اسم – مفرد – مذكر – جامد مصدري – معرف بالاضافة – معرب – منصرف – صحيح الاخر

مضاف اليه و مجرور خبر و مرفوع

ال

كما مرّ

____

عمل

اسم – مفرد – مذكر – جامد مصدري – معرف بالاضافة - معرب – منصرف – صحيح الاخر

مضاف اليه و مجرور

  قواعد درس 3، معرفه و نكره
اسم معرفه ( شناخته شده) است يا نكره (شناخته نشده)
اسم معرفه به شش دسته تقسيم مي شوند:

1. العِلم
2. الاشارة
3. الضمير
4. الموصول
5. المعرّف بأل
6. المعرّف بالاضافة ( مضاف)  

  نكته ها :

1 – اسم علَم انواعي دارد كه يكي از آنها «كُنيه» است و كنيه آن است كه همراه «أب» يا «أم» باشد. مانند : ابوالحسن (پدرنيكي) امّ البنين (مادر بچه ها) ، يكي ديگر از انواع اسم عَلَم «لقب» مي باشد كه از آن مدح (تعريف) يا ذم (سرزنش) ادراك مي شود،مانند : زين العابدين (مدح : زينت عبادت كنندگان) ، حمّالة الحَطَب (ذمّ : حمل كننده ي هيزم ، لقب همسر ابوجهل است)
2 – همچنين است ، اسم علم به «مفرد» و «مركب» تقسيم مي شود كه مركب اضافي ( مضاف و مضاف اليه) شايع تر ا ست، مانند :‌سعيد، احمد (مفرد) عبدالله ، عبدالشّمس (مركب اضافي)
3 – براي اشاره به «جمع غيرعاقل» از «هذه» يا «تلك» استفاده مي كنيم، مانند هذه اشجارٌ ، تلك بُيُوتٌ.
4 – اسم موصول نياز به «جمله ي جديد» دارد تا معنايش با آن كامل شود و در آن جمله «جمله ي صله» مي ناميم، مانند:كَتَبْتُ وظائفي الّتي أمَرَتْني المعلمة بها :
اسم موصول / جمله صله
5 – واجب است كه در جمله ي صله ضميري وجود داشته باشد كه آن ضمير از نظر جنس و عدد مطابق با موصول باشد. اين ضمير «عائد صله» بازگشت كننده به موصول) ناميده مي شود و اين ضمير يا ذكر مي شود يا محذوف است مانند :
هو الذي أرْسل رسُولَه بالهُدي : ضمير (به) عائد صله است كه از نظر جنس و عدد مطابق با موصول است.
اسم هاي علم (خاص) حتي اگر تنوين بگيرند معرفه هستند، مثل : حميدٌ – سعيدٌ و ...  

  قواعد درس 4 :
معرب و مبني :

كلمه از نظر تغيير حركت آخرش بر دو قسم است : معرب و مبني
معرب : معرب كلمه اي است كه حركت آخر آن با توجه به موقعيتش در جمله تغيير مي كند مانند :
جاءَ المعلّمُ ، (فاعل ومرفوع)
رأَيْتُ المعلّم ، (مفعول به و منصوب )
سَلّمْتُ علي المعلّم، (مجرور به حرف جر)
مبني : مبني كلمه اي است كه حركت آخر آن با ترجمه موقعيت در جمله تغيير نكند و ثابت باشد. مانند:
هذا كتابٌ ، ( مبتدا و محلا مرفوع)
اِشْتريْتُ هذه الكتابَ ،( مفعول به و محلاً منصوب)
صَعَبْتُ لهذا الكتاب عنواناً (مجرور به حرف جر محلاً)

  انواع اعراب و بناء :

انواع اعراب عبارتند از : رفع، نصب، جرّ و جزم
انواع حركات بناء عبارتند از : ضمه، فتحه، كسره، سكون  

  كلمات معرب و مبني :

1) تمام اسم ها معرف اند به جز تعداد اندكي از آن ها، مانند : ضماير، اسماء، اشاره (خبر مثني ها) ، موصولات ( جز مثني ها) ، شرط (جز «اي») رسماً، استفهام ، اعداد مركب از 11 تا 19
2) در ميان فعل ها، فعل مضارع و معرب است آن هم در حالتي كه داراي نون تأكيد و نون مؤنث (صيغه 6 و 12 نباشد) . مانند يَكْتُبّنَّ. (مبني است چون نون تأكيد دارد) ، يَكْتَبْنَ (مبني است چون نون مؤنث است) تكْتَُبْنَ (مبني است چون نون مؤنث دارد)  

  اسم هاي مقصور و منقوص و ممدود و صحيح الاَخر:

1 – اسم مقصور :‌اسم مقصور آن است كه آخرش به «الف» ختم مي شود .
مانند : فَتي ، عصا، ليلي و در آخر اين اسم ها هيچ يك از حركات اعراب ظاهر نمي شود، اسم مقصور در هر سه حالت رفع، نصب، جر اعرابش تقديري است مانند :
جاءَ الفتي (فاعل و تقديراً مرفوع)
رأيتُ الفتي ( مفعول به و تقديراً منصوب)
سلّمْتُ علي الفتي . تقديراً مجرور به حرف جرّ
2-اسم منقوص : اسمي است كه به ياء ما قبل «كسره» ختم مي شود مانند : قاضي ، راضي، ساعي، و در آخر اين اسم ها حركات در ضمه و كسره ظاهر نمي شوند اما حركت«ضمه» ظاهر مي شود. يعني : اعراب اسم منقوص در حالت هاي رفع و جر «تقديري» و در حالت نصب« ظاهري» است، مثل :
جاءَ القاضي .( فاعل و تقديراً مرفوع)
رأيتُ الفتي ( مفعول به تقديراً منصوب)
سلّمْتُ علي الفتي ( تقديراً مجرور به حرف جرّ)
3 – اسم ممدود : اسمي است كه آخر آن به الف و همزه (اء) ختم مي شود.
مانند : حمْراء، صحرا، هواء و ... اعراب اسم هاي ممدود با حركات ظاهري است مانند: هذه سلُّة حمْراء( لغت مجرور به اعراب فرعي فتحه)
هذه سُلّة حمراء ( لغت و مرفوع ظاهراً)
اشْتَريْتُ محْفَظَةِ حمراءَ ( لغت و منصوب ظاهراً)
4 – اسم صحيح الآخر: اسمي است كه تمام حركات فتحه و ضمه و كسره را مي پذيرد. اين علامت ها (فتحه، كسره، ضمه) در علامات اصلي اعراب مي باشند. مانند : الكتاب ، القَلم ، اگر اسمي منقوص ، مقصور و ممدود نباشد صحيح الآخر است.
كلمات ديگري كه نشان هايي به جز ضمه ، فتحه و كسره مي گيرند ، علامات فرعي اعراب ناميده مي شوند. مانند :
1- اسم مثني : در حالت رفع با «الف» در حالت نصب و جر با «ياء» مي آيد، مانند :
جاءَ المعلمانِِ ( فاعل و مرفوع با اعراب فرعي «الف»)
رأيْتُ المعلّمينِ ( مفعول به و منصوب) با اعراب فرعي«ياء»
سلّمْتُ علي المعلّمينِ . (مجرور به حرف جر) با اعراب فرعي «ياء»
2 – جمع مذكر سالم : در حالت رفع با «واو» و در حالت نصب و جر با «ياء» مي آيد مانند :
جاءَ المعلّمون / رأيتُ المعلمين / سلّمْتُ علي المعلّمين
3 – جمع مؤنث سالم : حالت نصب جمع مؤنث سالم با «كسره» است مانند :
رأيتُ المعلماتُ الفاضلاتِ . مفعول به و منصوب با اعراب فرعي كسره
4 – اسماء خمسه : اسماء خمسه در حالت رفع با «واو» و در حالت نصب با «الف» و در حالت جر با «ياء» مي آيند مثال :
جاءَ ابوذرٌ . (فاعل و مرفوع با اعراب فرعي «واو»)
رأيتُ اباذرٌ ( مفعول به و منصوب ) با اعراب فرعي «الف»)
سلّمْتُ علي ابي ذر (مجرور به حرف جر با اعراب فرعي «ياء)
5- اسم هاي غيرمنصرف : در حالت جر به جاي كسره «فتحه» مي گيرند، مانند : ما جليسُ بأفصل من الكتابِ . (مجرور با اعراب فرعي ) فتحه به جاي كسره
6 – فعل مضارع : فعل مضارع به همراه ضماير«الف» و «واو» و «ياء» در حالت رفع با نون اعراب مي آيد، مثل :
يكْتُبانِ ، يكتُبُونَ ، تكتُبين . فعل مضارع در حالت «نصب» و يا «جزم» با حذف نون اعراب مي آيد، مانند : لَنْ يَكْتُبا ، لَمْ يَكْتبوا  

  4 – براي تجزيه و تركيب (مطابق قواعدي كه تاكنون خوانده ايم)

وعداللهُ المؤمنين و المؤمنات جناتِ تجري من تحتها الانهار»

كلمة

التحليل الصّرفي

الاعراب

وَعَدَ الله

فعل ماض، للغائب، مجرد ثلاثي – معتل و مثال – متعد مبني للمعلوم – مبني علي الفتح اسم – مفرد- مذكر – جامد غيرمصدري- معرفة (علَمَ)

فعل و فاعله «اللهُ» و الجملة فعيلة فاعل و مرفوع

الكلمة

التحليل الصرفي

الاعراب

ال

معرب – منصرف صحيح الآخر حرف تعريف - غيرعامل – مبني علي اسكون

______

مؤمنين

اسم – جمع سالم مذكر – مشتق و اسم فاعل من مصدرالايمان – معرب – معرف بال – منصرف – صحيح الآخر

جنّاتٍ

اسم – جمع سالم للمؤنث – جامد غيرمصدري – نكره معرب – منصرف – صحيح الآخر

مفعول به ثانٍ يفعل «وعد» و منصوب بالكسرة

تجري

فعل مضارع – للغائبة – مجرد ثلاثي – معتل و ناقص لازم – مبني للمعلوم – معرب

فعل و فاعلة «الانهارُ» و الجملة فعلية

من

حرف – عامل جر – مبني علي اسكون

______

تحت

اسم – معرف بالاضافة – معرب

مجروربه حرف جر«من تحت»جارومجرور

ها

اسم – ضميرمتصل للنصب اوللجّو – معرفه – مبني علي السكون

مضاف اليه و مجرور محلاً

ال

كما مرّ

أنهار

اسم – جمع مكسر – (مفرده «نهر» و هو مذكر) جامد مصدري – معرف بال – معرب – منصرف - صحيح الآخر

فاعل و مرفوع

  قواعد درس 5 :
اعراب فعل مضارع : فعل مضارع معرب است مگر در دو حالت :

1 – وقتي كه با نون مؤنث بيايد ، يعني ( صيغه 6و12)
2 – وقتي كه با نون تأكيد «ن - «نّ» بيايد) و اعراب فعل مضارع سه قسم است:
الف) رفيع
ب) نصب
ج) جزم
الف ) رفع مضارع : فعل مضارع مرفوع است زماني كه با حروف ناصبه ( أنْ ، لَنْ ، كي ، اذَن، حتّي ، لام تعليل و ...) و حروف جازمه (لام امر، لاي نهي ، لَمْ ، لمّا) و ادوات شرط ( إنْ ، ما ، مَنْ، متَي و ...) همراه نباشد. مثل : يكتُب (مرفوع با ضمه) ، يَدْرُسانِ ( مرفوع با ثبات نون اعراب) ، تَعْلمينَ (مرفوع با ثبوت نون اعراب) ، يذهبونَ (مرفوع با ثبوت نون اعراب)

ب)نصب مضارع: فعل مضارع با (فتحه )منصوب ميشود و در افعال خمسه (مثني ها ، جمع مذكر غايب و مخاطب ، مفرد مؤنث ، يعني صيغه هاي 2و3و5 و 8و 9 و 10 و 11)با حذف نون اعراب ، منصوب مي شود ، اگر يكي از حروف ناصبه قبل از آن بيايد ، مثال :


أن : أُحُبُّ أنْ ادْرُسَ (منصوب با فتحه)
لَنْ : لن تبْلُغُوا المجد الاّ بالتّعبِ( منصوب با حذف نون اعراب)
كي : اجْتهدي أيّتها الطالبةُ كي تبْلُغي هدَفكَ . (منصوب با حذف نون اعراب)
لام التعليل : احترمُ والديّ لأنال رضا الله . (منصوب با فتحه)
حتبي : سأصْعَدُ الجبلُ حتّي ابْلُغَ القّمةُ . (منصوب با فتحه)
فاء سببية : آن است كه بعد از فعل نفي، طلب (امر يا نهي) و يا بعد از «ليْتَ يا لعلّ » مي آيد) يا ليْتني كُنْتُ مَعهُم فأفوزَ فوزاً عظيماً . (منصوب با فتحه)
نكته : حرف «أنْ» از حروف مصدري است و اين حرف با فعل بعد از خود به مصدر تأويل مي شود و مصدر مؤوّل ناميده مي شود.
مانند: اُحبُّ أنْ أدْرُسَ = اُحبُّ الدّراسةُ ، اُريدُ انّ أكْتُبَ = أُريدُ الكتابة .
ج) جزم مضارع : فعل مضارع مجزوم مي شود در صورتي كه يكي از حروف جازمه بر سر آن بيابد و حروف جاز مد بر دو قسم اند، يك قسم فقط يك فعل را جزم مي دهند. و عبارتند از : لمْ و لمّا ، لام امر، لاي نهي
متمم ديگر از حروف جازمه دو فعل را جزم مي دهند كه فعل اول «فعل شرط» و فعل دوم «جواب شرط» ناميده مي شود و اين ادوات شرط جازمه عبارتند از : «انْ ، مَنْ ، ما، متي ، مَهْما ، اينمار....
توجه : «انْ» حرف شرط است ولي بقيه اسم شرط هستند و در جمله نقش مي پذيرند.  

 نكته ها :

1. فعل مضارع همچنين بعد از افعال طلب مانند امر و نهي نيز مجزوم مي شود،‌مانند:

     جمله اسميه و جمله فعليه
قواعد درس 6

الف)‌جمله ي اسميه : جمله ي اسميه آن است كه از مبتدا و خبر تشكيل شده باشد مانند:
الكتابُ / صديقٌ
مبتدا و مرفوع / خبر و مرفوع
اصل آن است كه مبتدا معرف و مقدم و خبر نكره و مؤخّر باشد.
چه وقت خبر بر مبتدا مقدم مي شود؟ در دو مورد تقديم خبر بر مبتدا واجب است .  

 1.زماني كه خبر شبه جمله (ظرف يا جارومجرور) و مبتدا نكره باشد.مانند:

في الصّف / مصباحٌ
جارومجرور ، خبر مقدم محلاَ مرفوع / مبتدا ي مؤخر و مرفوع نكره

  2. هر گاه خبر «اسم استفهام» باشد بر مبتدا مقدم مي شود، مثال :

أيْنَ الكتاب ؟ كيْف حالكَ
أينَ : خبر مقدم محلاً مرفوع
الكتاب: مبتداي مؤخر و مرفوع
كيْف:خبر مقدم محلاً مرفوع
حالك : مبتداي مؤخر و مرفوع
كَ : مضاف اليه و محلاً مجرور  

  انواع خبر : خبر بر سه نوع است:

1) مفرد : خبري است كه جمله يا شبه جمله نباشد، مثل : الطّالباتُ مجتهداتٌ
الطّالباتُ : مبتدا و مرفوع
مجتهداتٌ : خبر مفرد و مرفوع
2) جمله : خبري كه جمله ي اسميه يا فعليه باشد.مثل: الطّالباتُ يجتهدن في دروسهنّ.
الطّالباتُ : مبتدا و مرفوع
يجتهدن في دروسهنّ : جمله فعليه محلاً مرفوع
3) شبه جمله : الطّالباتُ في المكتبة
الطالباتُ : مبتدا و مرفوع
في المكتبة : خبر جار و مجرور محلاً مرفوع
نكته : هنگامي كه خبر مفرد «مشتق» (اسم فاعل يا مفعول، اسم تفضيل و صفت مشبهه) باشد با مبتدا از لحاظ نوع «عدد» غالباً مطابقت مي كند.
مانند : العلمُ مفيدًٌ . المؤمنان اصحانِ . المؤمناتُ ناصحاتٌ.
هنگامي كه خبر جامد باشد نيازي به اين مطابقت نيست. مانند :
الصّمتُ زينةٌ . العلماءُ ميراجُ الامّة.  

  ضمير فصل :

ضمير فصل يا «عماد» همان ضمير منفصل مرفوع است كه غالباً در ميان مبتدا و خبر معرفه آورده مي شود تا خبر از تابع( صفت و يا ...) تشخيص داده شود. مثال:
النبّي هم المفلحون، الله هوالغنيّ الحميد.
نكته : ضمير «فصل» از جهت عدد و جنس با مبتدا مطابق است و معني جمله را تأكيد مي كند و آن را مي توانيم به (تنها يا فقط) معني كنيم و اين ضمير از نظر نحوي محلي از اعراب را ندارد .
ب) جمله فعليه : جمله ي فعليه آن است كه از فعل و فاعل تشكيل شده باشد. مثل :
جاءَ التلميذُ . جاءَت التلميذةُ
جاءَ : فعل
التلميذ: فاعل و مرفوع
جاءَت : فعل
التلميذة : فاعل و مرفوع  

  انواع فاعل : فاعل سه نوع است:

1)       اسم ظاهر : كتَبَ التّلميذُ
2) كتَبْتُ الدّرس
3) ضمير مستتر : التّلميذُ كَتَبَ

2)       نكته : گاهي فاعل به صورت «مصدر مؤوّل» مي آيد، يَحْسُنُ أنْ تجْتهد مصدر مؤولش مي شود يحْسُنُ اجتهادُك. تلاش نو تحسين مي شود.
عامل فاعل چه چيز است؟ عامل فاعل :
1)فعل است ،مانند :جاء التلميذ ، يا مصدر است. 2) اسم فاعل يا صفت مشبه است، مانند : الطّالبُ مستترٌ قلْبُهُ بنورالله ك الكريمُ حسنةٌ اخلاقُه .  

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر